متون کهن (۱): جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است / جز سر عشق هر چه بگویی بطالت است

فیه ما فیه اثر مولانا، تصحیح بدیع‌الزمان فروزان‌فر، نشر نگاه، چاپ ۱۴۰۰ 

از اونجایی که این بلاگ رو زدم که کمی غیررسمی‌تر باشه، می‌تونم غیرحرفه‌ای‌تر بنویسم و به روزمره و قص علی هذا بپردازم. یه روز دوست قدیمی‌ای بحث می‌کردیم سر گرونی کتاب و بهش گفتم جنابعالی هم مجبوری به eBook و فیدیبو گردن بنهی؛ قبول نکرد و این بحث ما نیست. النهایه بحث ما چنین شد که چی بخونیم اصلاً؛ چی خوندیم اخیراً و چی دوست داریم. این بنده خدا هم یهو گفت متون کهن خیلی خوبه؛ جذبش شدم و خیلی دوستش دارم. اینجا بهم بر خورد: پسر عمری ازت گذشته، خجالت نمی‌کشی تذکرة‌الالویا و فیه ما فیه و ... نخوندی؟ یک تذکر به‌جا و عظیم بهم داد این دوستمون. قصه این شد که به‌وسع تصمیم گرفتم به متون کهن رو بیارم. یعنی عملاً عمده مطالعه غیردرسی خودم رو به این متون کهن اختصاص دادم.

وقتی مسئله خجالت باشه و شرمی که از این زندگی فانی و به عبث گذروندنش پیدا می‌کنی مسئله حیثیتی می‌شه و به اسرع وقت می‌خوای نقصانت رو جبران کنی. منم رفتم به نزدیکترین کتابفروشی و نسخه‌ای از تذکره‌الاولیا که دوست داشتم بعنوان ابتدایین اثر کلاسیک فارسی امسال (۱۴۰۳) مطالعه کنم رو پیدا کردم: تصحیح دو جلدی جناب شفیعی کدکنی. بدیهی بود که گرون بود. حدود ۱ میلیون بیشتر از پولی که می‌خواستم هزینه کنم. النتیجه به پیشنهادی که خودم داشتم به دوستم می‌دادم پناه آوردم: eBook. ولی واقعا نیاز داشتم تذکره‌الاولیا رو با نسخه کاغذی مطالعه کنم چون بنظرم اونطوری بیشتر جذب می‌کنم متن رو. بهرحال کمی داستان تغییر کرد و الان دارم بجای تذکره عطار بر اولیای خدا؛ فیه ما فیه مولانا رو مطالعه می‌کنم.

با اونچه که از مولانا انتظار داشتم فاصله خیلی زیادی داشت و یه دل نه صد دل عاشق مولانا شدم: تازه فهمیدم چرا انقد این شخص شخیصه! از چرب‌زبانی باطل که بگذریم، توی فصل ۱۴ یک مطلب زیبایی از زندگانی پیامبر (ص) آورد که خیلی سورئال ولی جذاب و گیرا بود:

آخر مصطفی صلی اللهّ علیه و سلمّ برای آنک انگشتری را در انگشت خود بگردانید عتاب آمد که تو را برای تعطیل و بازی نیافریدیم ازینجا قیاس کن که روز تو در معصیت می‌گذرد یا در طاعت؟! [گنجور] 

 آقای فروزان‌فر توی نسخه خودش (ص۸۲) متن رو زیباتر آورده یعنی ملصق به قرآن:


این آیه قرآن که همه ما از بر هستیمش بخاطر دین و زندگی دبیرستان؛ همیشه برای اثبات وجود خدا و باطل نبودن پیدایش و قص علی هذا تفسیر شده بود اما مولانا در مقام مفسر به زیبایی مسئله دیگری رو به آدمیزاد گوشزد می‌کنه: آدمی عمرت کوتاهه، به بطالت نگذرونش. این زیبا و جذابه خصوصاً اونجا که بارها بهت گوشزد می‌کنه در جاهای دیگه که شیوه زندگی بزرگان رو دریاب. اصلاً این یک حکم عقلی هست: چرا باید تذکرة‌الاولیا بخونیم؟
بهرحال من چون دوست دارم محقق باشم تفاسیر معروف قرآن رو هم بررسی کردم ببینم نظر بقیه چیه. تفسیر نور دقیقاً همون محتوای پیدایش و این‌ها رو می‌گه (جلد۶ صص۱۳۵-۱۳۶): تیپیکال قرائتی؛ ولی مولانا داره می‌گه زندگی‌ت رو به باطل نگذرون با ذکرش در انتهای داستان انگشتر حضرت محمد (ص).
مرحوم طباطبائی هم با استدلال تاریخی از شأن نزول آیه اشاره به منزه بودن خدا از کار عبث و این‌ها و کوتاه بودن عمر و فانی بودن دنیا اشاره می‌کنه که مؤید این نظره که «بازی و بطلان» در این دنیا کار نیک‌سرشت‌ها نیست (ترجمه المیزان ج۱۵ ص۱۰۴). ذهن ضعیف از این تفسیر الزام به گوشه‌گیری و عبادت و این‌ها می‌کنه؛ همونطور که قرائتی بهتون پیشنهاد می‌کنه: این عمر فانیه و فقط به عبادت بپردازین.
تفسیر آیت‌الله مکارم شیرازی یه فرمت متفاوت داره؛ از آیات ۱۱۱ تا ۱۱۶ رو با هم میاره و بعد ترجمه می‌کنه و همه این‌ها رو تفسیر می‌کنه. آیت‌الله مکارم مدعی می‌شه این دنیا پر از رنجه؛ رنج کودکی و مصائب خوب جوانی و دردهای پیری. حالا اگر این مصیبت‌ها عبث باشه دنیای تو پوچ نمی‌شه همونطور که «فلاسفه مادی‌گرا» می‌گن؟ پس این زندگی کوتاه نباید هدف باشه (نمونه ج۱۴ ص۳۴۷).
توی تفسیر البیان از مرحوم طبرسی ذیل همین آیه اشاره می‌شه به اینکه اگر بی‌نیازی خدا پذیرفته بشه این نتیجه رو داره که خدا به آفرینش ما انسان‌ها محتاج نیست؛ پس این دنیا برای ما آفریده شده تا بتونیم توشه‌ای برای خودمون فراهم بیاریم یا بعبارتی «باید فائده خلقت به انسان برسد» (ج۱۷ ص۹۰)
در برداشت اول این مفاهیم و تفاسیر به صرف عبادت و دوری از گناه و گوشه‌گیری می‌تونه ترجمه بشه ولی «زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد؟» پیامبر اسلام (ص) هم توی حدیثی می‌گه «مبادا دنیا و شهوت‌هایش تو را سرگرم نماید چراکه خداوند می‌فرماید: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون» (بحارالأنوار، ج۷۴، ص۱۰۵/ مکارم الأخلاق، ص۴۵۳).
شخص تنها و تنها اگر زندگی خودش رو به باطل و عبث نگذرونه می‌تونه از شهوت‌هاش فرار کنه. شخص باید آخر شب که می‌خواد به خواب بره ببینه Time Spent اینستاگرامش چند دقیقه است؛ ساعت که اصلاً بیخیال. ترجمه کلام خدا و پیامبرش رو نباید صرفاً بشیوه زاهدان به عبادت صرف ترجمه کرد. شما Time Spent اینستاگرامت ۶ ساعت باشه یا طول نمازت چه فرقی داره؟ مگر نه اینکه امام علی ) می‌گه: 
یَا کُمَیْلُ لَا تَغْتَرَّ بِأَقْوَامٍ یُصَلُّونَ فَیُطِیلُونَ وَ یَصُومُونَ فَیُدَاوِمُونَ وَ یَتَصَدَّقُونَ فَیُحْسِنُونَ (بحارالانوار ج۸۱ ص۲۲۹)

که ترجمه فارسی مصطلحی داره:

ای کمیل! شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند مباش [و فریب آنها را نخور!]

یا به بیان حافظ:

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟ / دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

که می‌شه گفت مفهوم چنینی داره:

اگر زاهد ظاهربین نمی تواند رِندی ها بویژه نظربازی های ِ حافظ را درک کند،هیچ جای تعجّب نیست چراکه دیو هم از قومی که قرآن می خوانند فرار می کند. دراینجا زاهدِ کج فهم همانندِ دیوی که ازصدای قرآن می گریزد ازرندی های حافظ می گریزد چون نمی تواندبرتابد ودرک کند،دیو هم نمی تواندقرآن رابرتابدبه ناچارمی گریزد.

هرچند برخی دقیقا دیو رو خود حافظ معنی می‌کنن، همونطور که مخالف عبث رو صرفاً عبادت ترجمه می‌کنن ولی نحن نحکم بالظاهر. عزیزان، عمر رو تباه نکنید؛ اصلا حافظ و مولانا و امام علی نگفتن این‌ها رو؛ عقل شما اینو نمی‌گه؟ و در پایان باید یادآور بشم که عنوان نوشتار از غزل ۵۵ سعدی هست و شعری که از حافظ ذکر شد حاوی تضمینی از سعدی هست که خود شیخ اجل مفاد این بیت خودش از حدیث منتسب به حضرت علی (ع) گرفته:

الَبَیتُ الذی یقری فیِه القرُآَن وَ یَذُکُرلَله عَّز وَ جّل ٬ یَکُثُرو بَََرَکَتُه وَ یَحضَُرَه الَملاِئَکَه وَ یْهجُرَه الَّشیطان

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

عمق واقعی فلسفه: همینه که هست!

معرفی دو کتاب در تاریخ و فلسفه

تزار محبوبمان، دلمان تنگ است