محرک اصلی حیات
تصویر متعلق به grok است یکی از کهنترین و در عین حال عمیقترین پرسشهایی که ذهن انسان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده، این سؤال بوده که چه نیرویی زندگی را به حرکت درمیآورد؟ چه چیزی سوخت اصلی وجود است که انسان را بر آن میدارد تا زیست کند، تلاش کند، رنج بکشد، عشق بورزد و در نهایت معنا بجوید؟ این پرسش بنیادین در هر عصری پاسخهای متفاوتی یافته که هر کدام منعکسکنندهی جهانبینی، تجربهی زیسته و افق فکری زمانه و فیلسوف مربوطه بوده است. از یونان باستان گرفته تا اندیشمندان مدرن اروپا، و از عارفان مسلمان تا روانشناسان معاصر، همگان در تلاش برای پاسخ به این سؤال اساسی بودهاند که آیا انسان صرفاً موجودی است که برای بقا میکوشد، یا اینکه در او نیرویی بالاتر و متعالیتر در کار است؟ سقراط، پدرخواندهی فلسفهی غربی، اولین کسی بود که به طور منظم از رابطهی عشق و معرفت سخن گفت. او در محاورههایی که افلاطون از او نقل کرده، عشق (اروس) را نه صرفاً میل جسمانی، بلکه شوقی برای رسیدن به حقیقت، خوبی و زیبایی میدانست. برای سقراط، آن عشق عمیقی که انسان نسبت به حکمت احساس میکند (فیلوسوفیا)، در واقع تجلی هم...