کیمیا گلی
Psyche et L'Amour (1889) by William Bouguereau. کیمیا گلی ناز و تپلی؛ «ابلهان» به مجنون گفتند «بهتر از وی صد هزاران دلربا؛» چرا درگیر اینی؟ بیا چندی «بر تو عرضه کنیم اختیار کن ما را و خود را وا رهان.» و مجنون میگه نه شما متوجه نیستین، لیلی برای من جامه، کوزه است، من دنبال خم می ام، شماها دنبال کوزه زیبایی هستین که توش سرکه است نه شراب. درواقع صورت ظاهری-باطنی رو معرفی میکنه و در انتها مولانا مدعی میشه عشق اون مسیری هست که به وصل به الوهیت منتهی میشه و اصلا این وصال رو رسیدن به معشوق نمیبینه، بلکه اساسا معشوق رو چیز دیگری میبینه. اینجاست که من با مولانا به مشکل میخورم. در سمت مخالف، ما اندیشه افلاطون در چیستی عشق رو داریم؛ که نه مثل دید بیولوژیک امروزی عشق رو زمینی میدونه و نه مثل مولانا وارد ماورای واقع میشه؛ بلکه اروس رو در جمع اخلاق والدین خودش همواره بدنبال زیبایی و خرده و در حالت عسرت و سختیه: استعاره زیبایی از تنگنای نیل به کمال زیبایی و خرد. یک تمایل زیبا برای دستیابی به آنچه که عاشق ندارد، خود معشوق و نه چیزی ورای آن. خود معشوق. در این بینش معشوق فقط یک...